دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
معذرت میخوام فیثاغورس ....چرا که مادر من سخت ترین معادلات است!
معذرت میخوام نیوتن ...چرا که مادر من راز جاذبه است!
معذرت میخوام ادیسون ...چرا که مادر من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخوام افلاطون ...چرا که این مادر من است که شهر فاضله قلب من است!
معذرت میخوام رومیو... چرا که همه راه ها به عشق مادر من ختم میشود...!
معذرت میخوام ژولیت ...چرا که مادرم عشق من است !
ای خدایی که به من نزدیکی
خبر از دلهره هایم داری؟؟
خبر از لرزش آرام صدایم داری؟؟
ای خدایی که پر از احساسی
چینی روح مرا بند بزن
تو که در عرش بلند تکیه بر تخت حکومت داری
تو که دنیا همه از پشت نگاهت پیداست
تو که ذوق و هنرت را به سرم می باری
و مرا با همه رنجش جان می خواهی
چینی روح مرا بند بزن
آنجـــــــــــا که دلت گرفت
و هیچکــــــس حـــــــــرف تـــو را نفـــهمیــــد
و از هـــــمه جــــــا و هـــمــه کــــــس نا امیــــــد شـــــــدی
بـــــدان ایـــن یـــــک دعـــــوت اســـــــت
از کــــسی که از رگ گـــــــردن به تـــــــو نزدیــــک تـــر اســــــت
و از همــــــه مـهــربــــان تــــر و با مــعــرفـــت تــــــر اســـــــــت...
خــــــــــــــــــــــــــــــدا...
تازگی ها در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمی گویم
سکوت و سکوت و سکوت ..
انگار که لال شده باشم ؛ شاید هم کور و کر
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش را ..
می دانی ؟ دیر .. دریافتم که مسئول طرز فکر آدم ها نیستم ..
بگذار هرکه هرچه خواست بگوید !
چه اهمیتی دارد ؟
من در لاک خود راحت ترم .. آن جا می شود آرام و بی دغدغه زندگی کرد
ماهی ها نه گریه می کنند .. نه قهر و نه اعتراض !
تنها که می شوند .. قید دریا را می زنند و تمام مسیر رودخانه را تا اولین قرار عاشقیشان .. برعکس شنا می کنند ...
ممنون ک سر میزنی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ساز تو دهد روح مرا قدرت پرواز
از حنجره ات پنجره ای سوی خدا باز
احساس من و ساز تو
جان های هم آهنگ
جان من و آوای تو یاران هم آواز
گلبانگ تو روشنگر جان است
قول و غزلت پرچم شادی ست
بر افراز
"فریدون مشیری"
سلام...
سلام ممنون ک لطف داری
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت ...
"حسین پناهی"
مرسی از متن زیبات
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
مرسی از اینکه لطف دارید
سلام ممنونم از حضور گرمت
خواهش
سخــت است ؛
ببـــازی...
تمــام احـساس پاکــَت را
و هنــــوز نفهمـیده باشی
اصلــــا دوستـــَت داشــت؟!.
سلااااام
اپم
سلام چشم سر میزنم
خداوند میفرماید:افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.(یس 30)
عالی بود
لایک داری..
ممنون
منم بچه مازندرانم
فدای همه مازندرانیهای گل
هه ممنون ک سر زدی
قشگ بود
ممنون
ای جاااااااااااااااااااااااان چقدر زیبا بود ..دست شما درد نکنه آقابهمن بااحساس
ممنون لطف داری شما
معذرت میخوام فیثاغورس ....چرا که مادر من سخت ترین معادلات است!
معذرت میخوام نیوتن ...چرا که مادر من راز جاذبه است!
معذرت میخوام ادیسون ...چرا که مادر من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخوام افلاطون ...چرا که این مادر من است که شهر فاضله قلب من است!
معذرت میخوام رومیو... چرا که همه راه ها به عشق مادر من ختم میشود...!
معذرت میخوام ژولیت ...چرا که مادرم عشق من است !
زیبا
ای خدایی که به من نزدیکی
خبر از دلهره هایم داری؟؟
خبر از لرزش آرام صدایم داری؟؟
ای خدایی که پر از احساسی
چینی روح مرا بند بزن
تو که در عرش بلند تکیه بر تخت حکومت داری
تو که دنیا همه از پشت نگاهت پیداست
تو که ذوق و هنرت را به سرم می باری
و مرا با همه رنجش جان می خواهی
چینی روح مرا بند بزن
اَشـک هـایـم زیـادی شــور شـُـده اَنــد
مـگـر چــِـقــَـدر نــَمـَک بـَر زَخمـَم
پـاشـیـدی و رَفــتــــی
کــــه اِضـافـه اَش اَز چـشمـانـَم مــی ریــز
ممنون زیبا
آنجـــــــــــا که دلت گرفت
و هیچکــــــس حـــــــــرف تـــو را نفـــهمیــــد
و از هـــــمه جــــــا و هـــمــه کــــــس نا امیــــــد شـــــــدی
بـــــدان ایـــن یـــــک دعـــــوت اســـــــت
از کــــسی که از رگ گـــــــردن به تـــــــو نزدیــــک تـــر اســــــت
و از همــــــه مـهــربــــان تــــر و با مــعــرفـــت تــــــر اســـــــــت...
خــــــــــــــــــــــــــــــدا...
قشنگ بود
ڪاش
دستــــــهـــــای خــــــــُــــــــــدا
انتــــــهاـــــےِ ســـــر بـــــه زیـــــرـــــےهـــــاـــــےِ مـــــرا
بـــــــه ســـــــر روـــــےِ بــــــازوی تــــــــــو بــــــودنهـــــا
گـــــــره بــــــــزنـــــــد ..
جــــــــــانــڪـــــــَـــــم .
تازگی ها در برابر بی مهری آدم ها هیچ نمی گویم
سکوت و سکوت و سکوت ..
انگار که لال شده باشم ؛ شاید هم کور و کر
دیگر نه انرژی توضیح دادن دارم و نه حتی حوصله اش را ..
می دانی ؟ دیر .. دریافتم که مسئول طرز فکر آدم ها نیستم ..
بگذار هرکه هرچه خواست بگوید !
چه اهمیتی دارد ؟
من در لاک خود راحت ترم .. آن جا می شود آرام و بی دغدغه زندگی کرد
ماهی ها نه گریه می کنند .. نه قهر و نه اعتراض !
تنها که می شوند .. قید دریا را می زنند و تمام مسیر رودخانه را تا اولین قرار عاشقیشان .. برعکس شنا می کنند ...
ممنون ک سر میزنی