*_ ساده و بی ریا _*

*_ ساده و بی ریا _*

بهمن هادی پور هستم مدیر وبلاگ
*_ ساده و بی ریا _*

*_ ساده و بی ریا _*

بهمن هادی پور هستم مدیر وبلاگ

تو نه #مهتاب و نه #خورشیدی و نه #دریایی

تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی


تو پر از حرمت #بارانی و چشمت خیس است

حتم دارم که تو از پیش خدا می آیی


مثل اشعار اهورایی باران پاکی

و به اندازه ی لبخند خدا زیبایی


خواستم وصف تو گویم همه در یک #رویا

چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی


مثل یک حادثه ی #عشق پر از ابهامی

و گرفتار هزاران اگر و امایی


ای تو آن ناب ترین رایحه ی شعر #بهار

تو مگر جام شرابی که چنین گیرایی؟


من به اندازه ی زیبایی تو دل شادم

تو به اندازه ی یک شادی من زیبایی ..                                                                                                                                                                                                                                    

نظرات 15 + ارسال نظر
دریا پنج‌شنبه 12 آذر 1394 ساعت 12:58 http://darya-z-e.mihanblog.com/

در کتاب چهار فصل زندگی

صفحه ها پشت سر هم میروند



هریک از این صفحه ها یک لحظه اند

لحظه ها با شادی و غم میروند



آفتاب و ماه یک خط در میان

گاه پیدا، گاه پنهان میشوند



شادی و غم نیز هریک لحظه ای

بر سر این سفره مهمان میشوند



گاه اوج خنده ما گریه است

گاه اوج گریه ما خنده است



گریه دل را آبیاری میکند

خنده یعنی این که دلها زنده است



زندگی ترکیب شادی با غم است

دوست میدارم من این پیوند را



گرچه می گویند شادی بهتر است

دوست دارم گریه با لبخند را
...........................................

تو فقط مال همین قلب پر احساس منی

شب من با تو سحر خواهد شد !

تو نمی دانی ..

من چه قدر عشق تو را می خواهم

تو بخوان تا همه احساس شوم

کاش می دانستی ...

شعرهای دل من پیش نگاه تو به خاک افتاده است ،

به سرم داد بزن ای مهربانم ..

تا بدانم که حقیقت داری !

این همه عشق برای دل تو ناچیز است ،

آسمان را به زمین وصل کنم؟

یا زمین را همه لبریز ز سر سبزی یک فصل کنم؟

من به اعجاز دو چشمان تو ایمان دارم

به خدا اگر تو نباشی

بی تو من یک بغل احساس پریشان دارم ..

پس ای مهربانم ، باش !

باش تا من تو برای اویی که نیست ، انتظار بکشیم

کفش هایم در مسیر راهمان عاشق کفش هایت شدند ،

عاشقانه !!

گفتی مرد باش ، مرد که گریه نمیکنه ،

زدم زیر قولم ، الان عین یه دیوونه ،

یه مدتیه شب ها به عکس هات خیره میشم ،

تو که گفتی دنیا اینطوری نمیمونه !

پس تو هم بمان ای مهربانم ، عاشقانه .

ممنون از لطفت ب وبم

به حرمت
نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه ...
نمک را بگذار برای من !
میخواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند .......

"شمس لنگرودی"

سلام و عرض ادب و احترام

سپاس بی پایان از حضور سبزت در نبودم بهمن جان ...مرسی

موفق و سربلند باشی

سلام خیلی ممنون

bahar777999 دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 18:07 http://bahar777999.mihanblog.com/

بهش گفتــــــــــــــم دوستتــــــــــــــــــــــــــــــدارم!

بـــــــــــــــــــــــــــــاور نکرد

گفتــــــــــــــــــم تنهام نذار ، تنهاـــــــــــــــــــــم گذاشت

یه روز اومــــــــــــــــــــد پیشم!

برام گل آورد!

گریــــــــــــــــــه کــــــــرد

گفت:پـــــــــــشیمونم!

گفت:دوستــــــــــدارم!

میخواستم بــــــــــــــغلش کنم بگم بخشیدمش

بگم دوستتدارم

امـــــــــــــــــــــــــــــا اون رفتو خیسی اشکاشو رو سنگ قبـــــــــــــــــــــــــرم جـــــــــــــــــــــــــا گذاشت ...


سلام...خسته نباشی

ممنون ک سر زدی

هانیه دوشنبه 9 آذر 1394 ساعت 11:50 http://sedayepayekhaterat.persianblog.ir

آدمی هرگز از زبان مردم آسوده نیست اگر بسیار کار کند می گویند احمق است . اگر کم کار کند می گویند تنبل است . اگر مال خود را به دیگران ببخشد می گویند افراط می کند . اگر جمع گر باشد و خیرش به کسی نرسد می گویند بخیل است . اگر ساکت و خاموش بماند می گویند لال است و اگر زبان آوری کند می گویند پر گو است . و لذا باید پیرو حق بود نه دنباله رو زبان مردم.

جالب

لیلی یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 21:26 http://lovelyrain91.mihanblog.com

بازهم روی فانوس دریایی ایستاده ام .
روبروی من ایستاده و در افق غروب رنگ برایم آغوش گشوده .
این حس مهلک را بارها در اخرین میعادگاهمان تجربه کرده ام .
چونان ساعت شنی قلبم از حضورش لبریز و مغزم از هرچیز و همه چیز به غیر از او خالی میشود .
انگشت روی ماشه ...
سیگار بر لب ...
و جسم بی رمقم در آخرین نقطه اتصال پرتگاه و زمین .
میچکانم ؛ هرچه باداباد .
یا آغوش او یا آغوش سنگ های سرد ساحل .

مرسی ک سر زدی

ساحل یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 15:13 http://q-nategh.mihanblog.com

سلام. پست زیبایی بود.ممنون از حضور و لطفتون.

مرسی از شما

سحر یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 12:36 http://del-tange-tanha.blogfa.com

گاهی گمان نمیکنی و میشود..گاهی نمیشود که نمیشود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است..گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود..
گاهی بساط عشق خودش جور میشود..گاهی به صد مقدره ناجور میشود..
گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست..گاهی تمام شهر گدای تو میشود..

نیلوفر یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 09:34 http://nafasi76.blogfa.com

دور باشـــی و تــپــــــنده …

بهتر است از این که …

نزدیـــک باشی و زننـــــــده …

این مفــــــهوم را که در رگ هـــایت جاری کنی …

دیگر تنـــــــــها نخواهی بود

مرسی از حضورتون

روشا یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 09:25 http://roshalove.mihanblog.com

نه حتی صمیمی ترین دوست .!!!
گاهی باید تنهایی ، درد را فهمید .!!!
تنهایی ، خلوت کرد .!!!
تنهایی ، آرام شد .!!!
و‌تنها خدا می داند .!!!
چه می گذرد در دلت ........

ممنونم ازتون

یلـدا یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 08:34 http://shabhayerooshan.ir

سلام خواهش میکنم... امیدوارم موفق باشید با نمرات عالی

مرسی ابجی از حضور شما

یلـدا یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 08:33 http://shabhayerooshan.ir

دلتنـگی

عین آتش زیر خاکــــــستر است

گاهی فـــــــکر میکنی تمـــــــــام شده
امّـــــا یــک دفــــعه

همه ات را آتــــش مـــــــــــیزند...








یلـدا یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 08:26 http://shabhayerooshan.ir

شجاعت مـے خواهد

وفادار احساسـے باشـے

کــ ِ میدانـے شکست مـے دهد
روزے نفس ـهاے دلت را...

خدایا

چرا این شجاعت نصیب من شد؟؟






سلام...صبح به خیر

علیک تشکر

گیتی رسائی یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 02:11 http://gitoly.blogfa.com

سلام به آقا بهمن که امیدوارم حسابی درس میخونه که آخر ترماز همه ی دوستاش تو وب یک آفرین کله گنده بشنوه
ممنونم که با اینهمه مشغله به من سر میزنی .
پستتون خوندم خیلی زیباست مثل همیشه

در این باغ کوچک چرا
چرا صدای تبر قطع نمی شود چرا صدای افتادن ؟
تا کی به سوگ سروها بنشینیم تا کی به سوگ صنوبرها
در این باغ کوچک مگر چند
سرو صنوبر هست
که دندان برنده ی تبر از شکستنشان سیر نمی شود ؟

منوچهر آتشی

مرسی از لطف شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد