*_ ساده و بی ریا _*

*_ ساده و بی ریا _*

بهمن هادی پور هستم مدیر وبلاگ
*_ ساده و بی ریا _*

*_ ساده و بی ریا _*

بهمن هادی پور هستم مدیر وبلاگ

بین خودمان بماند..

اگر از رفتن ها

نیامدن ها

و نبودن هایش بگذریم

"مرد موجودی ست لعنتی و

  دوست داشتنی"

  از نگاه

سکوت

 غم

غرور

 لبخند و چه و چه اش که نگو

 دست هایش...

به دست هایش که برسی

کارت تمام است!

خوب نگاهشان کن!

 ببین چگونه دنیا را در

خود جای می دهند!

گاه با نوازشی تو را به خواب

 می برند و گاه به بیداری

چقدر دوست داشتنی اند

  زمانی که شعر می شوند

عشق است که در خیابانی شلوغ شالت را مرتب کنند 

  دیوانه ات می کنند زمانی که

روی تنت آهسته راه می روند

 به دستشان می میری

روزی که موهایت را جمع کنند و دکمه هایت را باز

راستی!

تا به حال دستت در دستش

در جیب بارانی اش جا مانده؟؟

                  وای!


نظرات 4 + ارسال نظر
bahi شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 22:40 http://bahigt7.blogfa.com/

هر روز سپاسگزارم برای:
شب هایی که به صبح می رسند،
دوستانی که بخشی از خانواده می شوند
رویاهایی که تحقق می یابند و
علاقه هایی که به عشق تبدیل می شوند

نیلوفر دوشنبه 2 فروردین 1395 ساعت 11:30 http://nafasi76.blogfa.com

.........❀❀❀❀❀❀❀
........❀❀❀❀❀❀
......❀❀❀❀❀
.....❀❀❀❀
....❀❀❀
..❀❀
.❀
❀ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ .✿ ✿ ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘
.❀
..❀❀
....❀❀❀
.....❀❀❀❀
......❀❀❀❀❀
........❀❀❀❀❀❀
..........❀❀❀❀❀❀❀
............❀❀❀❀❀❀❀
............❀❀❀❀❀❀❀
..........❀❀❀❀❀❀❀
........❀❀❀❀❀❀
......❀❀❀❀❀
.....❀❀❀❀
....❀❀❀
..❀❀
.❀
❀ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘. ✿ ✿ ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘ـ‘
.❀
..❀❀
....❀❀❀
گشت گرداگرد مهر تابناک ، ایران زمین / روز نو آمد و شد شادی برون زندر کمین
ای تو یزدان ، ای تو گرداننده ی مهر و سپر / برترینش کن برایم این زمان و این زمین . . .
عید نوروز بر شما خجسته باد

نیلوفر شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 09:59 http://nafasi76.blogfa.com

سلام وخسته نباشی
لایک

نیلوفر شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 09:58 http://nafasi76.blogfa.com

شراب خواستـم...گفت : " ممنوع است "
آغـوش خـواستم...گفت : " ممنوع است"
بوسه خـواستم... گفت : " ممنوع است "
نـگــاه خـواسـتم... گفت: " ممنوع است "
نـفـس خواستم... گفت : " ممنوع است "
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه....
با یک بطری پر از گلاب آمده بر سر خاکم.
و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ، سنگ سرد مزارم را
و چه ناسزاوار عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ، نگاه می کند.
و در حسرت نفس های از دست رفته ، به آرامی اشک می ریزد.
تمام تمنای من اما...
سر بر آوردن از این گور است...!!
تا بگویم هنوز بیدارم ...
سرازاین عشق برنمیدارم

ممنون از نظرت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد