مادر تمام زندگیش
سجاده ایست گسترده
در آستان وحشت دوزخ
مادر همیشه در ته هر چیزی
دنبال جای پای معصیتی میگردد
و فکر میکند که باغچه را کفر یک گیاه
آلوده کرده است .
مادر تمام روز دعا میخواند
مادر گناهکار طبیعیست
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهیها
و فوت میکند به خودش
مادر در انتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد ...
تقدیم به مقام مادرای سرزمینم
یک درخت میلیون ها چوب کبریت را می سازد
اما وقتی زمانش برسد فقط یک چوب کبریت برای سوزاندن میلیونها درخت کافی است
زمانه و شرایط در هر موقعی می تواند تغییر کند
در زندگی هیچ کس را تحقیر و آزار نکنید
شاید امروز قدرتمند باشید اما یادتان باشد
زمان از شما قدرتمندتر است
از یک درخت هزاران چوب کبریت تولید میشود
اما وقتی زمانش برسد یک چوب کبریت برای سوزاندن هزاران درخت کافیست
هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنید چون گوشه قلب خدا زخمی می شود آدمهای مهربان در مقابل خوبی هایِ یکطرفه هرگز احساس حماقت نمی کنند چون خوب بودن برای آنها عادت شده آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند آنها دنیا را کوچکتر از آن می بینند که بدی کنندآدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند که نبینند،نشنوند،وبه روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید بامهربانان مهربان باشید.باآرزوی روزهایی زیبابرای شما پاک و اهورایی بمانیم.
ممنون از شما که سر زدی
نیافتم ازعشق؛
گران تر حسی،
کم یاب ترو
بی رونق تر.
ازعاشق نیز،
ندیدم دلیرتر
وتنها تر کسی را
که باعقیق زخم های دلش
رفاقت می کند!.
طَبیــــب را خَـــــبر کـــُنید
به یاد آوَردم
یاد آن روز تَـــــلخ
آن بَدرَ قــــه
پشــــت قــَـدم هایَــــش را کاسه چَشــــــمانم خیس کــَـرده
به یاد آوردَم
که از اَزل دیوانـــــه بــــوده
نمیدانـَــم
دیوانه ی کــُـــدام دیوانه بـــــودم
که مــَـرا گوشـــــه نِشین این ویــــــرانه کرد
نَه نَه
مَن تـــــــنها خود را فَرامـــوش کرده ام
او هَمیشه هســـــت…
هَمین جا کنــــار مَن در خاطـــــــــراتم…
شاید
یک روز حرف هایم به آخر برسد
امّا قلب من
جا برای دوست داشتن ات
هرگز کم نمی آورد
که عشق من به تو
افزون تر از واژه ها
طولانی تر از فاصله ها ستـــ ...
بادی بذر تـو را در دلـــم انداخـــت و ُ رفــت
من مانـــده ام و ُ این ریشــه ی قطــور دلــدادگی
و هـــزار جــوانه ی شــکفته از یـادَت....
.........
سلام بهمن جان.عیدت مبارک.میدونم الان هزار بار تو دلت بهم فحش دادی که من هی کامنت میذارم و این جواب نمیده.متاسفانه سرم خیلی شلوغه و امکان این که زود به زود به وبلاگم سربزنم وجود نداره.ممنون از این که به یادم هستی و سر میزنی.سپاس بخاطر مهربونیات.
ممنون ابجی خخ عیب نداره همین ک سر زدی ممنون سال خوبی داشته باشین
گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد
شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم
ممنون از لطفتون
جمله “بی تو میمیرم” را هیچوقت باور نکن …
من بی تو هنوز زنده ام ،
زنده ای که روزی هزار بار آرزوی مرگ دارد !
تنها که باشی
فقط میتوانی به چراغی روشن
در آن دور دست ها
دل ببندی...
و زیر لب به آرامی بگویی
یکی از آن چراغ ها
چراغ خانه ی اوست...
تو می دانی ؟
خودمن هم نمی داند!
چرا این عشق و این احساس
شبیه کوه پابرجاست؟
صدای گفتن لیلی
چو می آید برون از لعل لب هایت
چه زیبا و چه بی همتاست!
تویی لیلی...
منم مجنون...
همیشه دوستت دارم؛
گل من مهربان
دور از هوس خیلی!
برایم مهرسازی کن
خیالم را بگیر از من
و با احساس
بازی کن!
نیمکت باهم بودنمان تنهاست
من دل نشستن ندارم
تو دلیل نشستن باش
راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را بازکنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هرچه میخواهید بکشید
تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را میکند؟؟؟
گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشودکه. . . .
دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . . !
دلــــــــتـــنــگـــــــ ــــم . . . !
دلتنگ کسی که گردش روزگارش به من که رسید از حرکت ایستاد . . . !
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید . . .
… دلتنگ خودم . . .
خودی که مدتهاست گم کرده ام.......
روزی اگــر برگردی تمام چراغارو به افتخارت روشن میکنم
امـــــا آنروز دور اســــت
مثه برگشت ِ دوران ِ کودکیــــــم
پــــس تا ابد چراغم خامـــوش است...
مــی گفـت :
پـــای رفتــن نـدارم ..
راسـت مـی گفـت !!
بــا ســـر رفــــت ....
مرسی از حضورت
تنهــــــــــایــی
بــــه مـــن زُل زده است….
نمیـــــــــــــــدانم باز میخـــــــــــــواهـد با مـــن باشـــــد
یا فقــــط دلــــــــش برایــــــم تنــــــــــگ شــــده…!
بــــه هــــــــــر حــــــــــال
نگـــــــــــــاهش
مـــــــرا میترســــــــانــــد…
مرسی که سرمیزنی
نه یک روز که همیشه...
بگذار آوازه ی شاد بودنت چنان بپیچد
که پشیمان شوند
آنان که بر سر غمگین کردنت
شرط بسته اند...
سلام عیدت مبارک وبت تو دوست داشتم به منم سربزن
ممنون از لطفت
رو مادر مبــــــــــــــــــــآرک مــادرم فـرشــــــتــه است .. ولی … هیچوقت ندیدم پرواز کند … زیرا به پایش … مـــن را بسته بود … بــرادرم را… و همه ی زندگیش را … معذرت میخواهم نیوتون …! راز جاذبه، “مــــــادر“ من است! معذرت میخواهم ادیسون! چرا که “مــــــادر” من اولین چراغ زندگی من است! معذرت میخواهم انیشتین! فرمولهای تو از توضیح “مــــــادر” من عاجزند! رومئو! همه راه ها به عشق “مــــــادر” من ختم میشود …! مــــــادر من ، عــــــشــــق من است… میترسم برای ماندن در کنارم از بهشت به جهنم بیاید … مــــــادرســـت دیگر …
سلام...ممنونم از حضورتون
مرسی
مــادرم فـرشــــــتــه است ..
ولی …
هیچوقت ندیدم پرواز کند …
زیرا به پایش …
مـــن را بسته بود …
بــرادرم را…
و همه ی
زندگیش را …
معذرت میخواهم نیوتون …!
راز جاذبه،
“مــــــادر“
من است!
معذرت میخواهم ادیسون!
چرا که “مــــــادر” من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخواهم انیشتین!
فرمولهای تو از توضیح “مــــــادر” من عاجزند!
همه راه ها به عشق “مــــــادر” من ختم میشود …!
مــــــادر من ،
عــــــشــــق من است…
میترسم برای ماندن در کنارم از بهشت به جهنم بیاید …
مــــــادرســـت دیگر …
مادر نوشته می شود فرشته خوانده میشود……
زندگی من بر سه اصل استوار است:
نگاه مادرم
لبخند مادرم
دعای مادرم...
گفت : با مــادر یه جمله بساز !گفتــم : من با مــادرم جمله نمیسـازم ! دنــیـــامو میسازم .
مادرم روزت مبارک
روز مادر مبارک
وبت قشنگه اگه با تبادل لینک موافقی بیا تو وبلاگم خبر بده راسی مرسی که نظر داده بودی
تشکر
سلام ممنونم که اومدی وبت عالیه