بعضی ها را هرچقدر هـم که بــــخواهی،
“تــــــــــــــــــمام” نـــــــــــــــــــــمی شوند … !
هــــــــــمش به آغــــــــــوششان بــــــــــدهکار میمانی !
حضورشان”گــــــــــــــــرم” است ؛ سکوتشان خالی مــــــــــیکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صـــــــــــــــــــــدایشان را کــــــــــــــــــــم می آوری !
هر دم هر لحظه “کـــــــــــــــــم” مـــــــی آوریشان …
و اینجا مــــــــــــــــــــن کــــــــــــــم دارمــــــــــت …
زندگی یعنی
گرفتن دستان عشقت
نگاه کردن در چشمان عشقت
تپیدن قلبت برای عشقت
نفس کشیدن از بازدم نفسهای عشقت
داشتن اغوش عشقت
سکوت در برابر عشقت
خواستن بهترینها برای عشقت
یعنی به عشق معشوقه ات لحظات را گذراندن
زندگی زیباست
ببار ای باران ببار که غم از دلم رفتنی نیست
اشک های روی گونه ام دیدنی نیست
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست
سلام آقا بهمن تمام پستهاتو میخوانم خیلی خیلی شاعرانه و زیباست . لذت میبرم
آیا ذهن بزرگتر است از
آنجه ذهن را ذهنیت بخشیده؟
آیا براهما بزرگتر است
آنچه او از او برخاسته؟...
من پاک گیج شده ام
آیا معبد بزرگتر است از
آنکه او به خداوند خدمت می کند؟
بهشت یعنی یک موسیقی ملایم باشد
تو اینجا باشی
سرت روی پایم
دست راستم لای موهایت
و دست چپم در حال
نوشتن شعر
اما صبر کن...
من که چپ دست نیستم !
مهم نیست،
تا آنروز تمرین میکنم،
اولویت همیشه با موهای توست...!
آنا گاوالدا
از کتاب من او را دوست داشتم
سلام ببخشید دیر به دیر سر میزنم
ممنون ازتوووووووون
خخخ خواهش سر بزن خوشحال میشم از حضورتون خسته نباشی شما
دیگر بر کاغذ ابریشمین اشعار موزون نمی نویسم
و آنها را در قاب زرین نمی گیرم
زیرا
دیرگاهی است نغمه های جانسوز خویش را
بر خاک بیابان می نویسم
تا با دست باد به هر سو پراکنده شود
ولی اگر باد خط مرا با خود ببرد
روح سخنم را که بوی عشق می دهد
جایی نتواند بُرد
روزی می رسد که دلداده ای از این سرزمین بگذرد
و چون پا بر این خاک نهد
سراپا بلرزد و به خویش بگوید
پیش از من در اینجا عاشقی به یاد معشوقه
ناله سر داده
شاید مجنون به هوای لیلی نالیده
یا فرهاد در اینجا سر در خاک برده است
هر که هست
از خاکش بوی عشق برمیخیزد
و تربتش پیام وفا می دهد
تو نیز که بر بستر نرم آرمیده ای
وقتی که سخن آتشینم را از زبان نسیم صبا می شنوی
سراپا مرتعش خواهی شد و به خود خواهی گفت:
یارم برای من پیام عشق فرستاده
تو هم ای باد صبا
پیام مهر مرا به او برسان گوته
آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن…!
دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …
امروز را دریاب
که این زندگی است و جوهر حیات ،
در طول مدت زمان کوتاه آن ،تمامی واقعیت های زندگی ما گنجانده شده است :
موهبت رشد ،
شکوه جنبش ،
و جلال زیبایی .
آری دیروز جز خاطره ای بیش نیست
و فردا فقط یک رویاست .
اما اگر امروز را خوب زندگی کنی ،
تمام دیروز هایت به خاطره ای خوش
و تمام فردا هایت به رویا های امید تبدیل خواهد شد .
بنابر این ، امروز را خوب دریاب ،
امروز ، سرآغاز طلوع است .
.............................................
بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد
دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست…
با نگاه “تـــــــــــو”
گره از همه چیز باز میشود
حتی از دل گره خورده من!
مرسی از حضورت
سلااااااام
اپم
سلام چشم سر میزنم
تو را هر لحظه به خاطر می آورم
بی هیچ بهانه ای
شاید دوست داشتن همین باشد . . .
تو را مرور می کنم به تکرار؛
تا خاموشی ام، نشان از فراموشی ام نباشد ...
سلام...صبح زیباتون به خیر
سلام ممنون
سلام بهمن جون

خوبی عزیزم؟
از وبلاگ زنم هم بازدید کن عزیزم
قربونت برم
خخ چه جانم و دلمی میزنی خخ باش اقا
↺..خدایـــــــــــــــــــــــــــا
دیــــــــــــــــــــــدے کلّے بــــــــــــاران
فرستـــــــادے تـــــــا لکــه هـــا را از دلـم پاک کنــے؟
مـــــــــــــــــــــــــــن...
کـــــه گفتـــــــــــــــــــه بـــــــــودم…
لکـــــــــــه نیســـــت زخـــــــــــم اســـــــــــــت!
از بنـــــــــــــــــــــده هــــایـــــــت.....
بعضی ها را هرچقدر هـم که بــــخواهی،
“تــــــــــــــــــمام” نـــــــــــــــــــــمی شوند … !
هــــــــــمش به آغــــــــــوششان بــــــــــدهکار میمانی !
حضورشان”گــــــــــــــــرم” است ؛ سکوتشان خالی مــــــــــیکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صـــــــــــــــــــــدایشان را کــــــــــــــــــــم می آوری !
هر دم هر لحظه “کـــــــــــــــــم” مـــــــی آوریشان …
و اینجا مــــــــــــــــــــن کــــــــــــــم دارمــــــــــت …
ممنون از اینکه سر زدی
مرا به جرم هزاران گناه می بردند
شبی که روح توبر دوش ماه می بردند
دوباره آمده بودند تا کرانه درد
دلم به جای خودم اشتباه می بردند
ترا بخاطر یک آسمان پراز لبخند
مرا برای قصاص نگاه می بردند
تمام دفتر اشعار من سند می شد
به انضمام دلی غرق آه می بردند
چقدر قاضی پرونده بدقلق می شد
که آبروی تودر دادگاه می بردند
همیشه رسم بر این بوده یک نفر محکوم
به پای چوبه ی داری سیاه می بردند
اگر که چشم تو حکمش دوباره اعدام است
مرا به پای خودم دلبخواه می بردند
سلام ... آپم و منتظر حضور سبزتون [گل]
جشم
علیک سلام
سلام
وب خوبی داری خوشحال میشم به منم سر بزنی
سلام ممنونم نظر لطف شماست باش
سلام اپم خوشحال میشم بیای
چشم
گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم ،
لم میدهم و به بدبختیهایم لبخند میزنم...
مردم فکر میکنند هیچ مشکلی ندارم ، اما زندگی بدون مشکل فقط یک خواب است...
آدم هم نمی تواند همیشه بخوابد!
چارلی چاپلین
------------------------------------------------------------------------
زندگی یعنی
گرفتن دستان عشقت
نگاه کردن در چشمان عشقت
تپیدن قلبت برای عشقت
نفس کشیدن از بازدم نفسهای عشقت
داشتن اغوش عشقت
سکوت در برابر عشقت
خواستن بهترینها برای عشقت
یعنی به عشق معشوقه ات لحظات را گذراندن
زندگی زیباست
سلام بهمن عزیز ....آرزومند آرزوهای قشنگتم دادا
مرسی از شما
لایک
ممنون
ببار ای باران ببار که غم از دلم رفتنی نیست
اشک های روی گونه ام دیدنی نیست
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست
سلام مرسی شما خوبی...مثل همیشه عالی
دست شما درد نکنه ممنونم
دلم تنگ است بانو باکه گویم

بگو ، درمان دردم از که جویم ؟
علاج درد من یک بوسه ی توست
تو را چون گل دوست دارم ببویم
به دوراز ساقی چشمان مستت
خماری می کشم ، بشکست سبویم
نبود یکدم دلم فارغ زیادت
همیشه وصل تو بود آرزویم
عنان ازمن ربوده اشک چشمم
به دورازتو بگو من چون نمویم ؟
زسوزسینه ام آتش گرفت دل
زساز ناله رفته آبرویم
چوبلبل کزپی گل نغمه خواند
غزل خوانان تو را در جستجویم
همه درد من و تو ازجدایی است
بیا بانوی من اینک به سویم
چنان تو درخیال من نشستی
که دایم با تومن در گفتگویم
چنان حسی به تو دارم که گویی
نشستی پیشم ، این جا ، روبرویم
اگر بانو نگردی یار سینا
به ترک جان خود بی تو بگویم
بیگی ( سینا ) لنگرودی
سلام ... ان شالله شما هم دلتون خوش لبتون خندون و تنتون سلامت باشه
ممنونم از شما
به باغ گل نرو،
از آنجا که باغی از گل در درون داری
بر هزار گلبرگ نیلوفر آبی بنشین
و نگه کن زیبایی را که اندرون داری
سلام آقا بهمن تمام پستهاتو میخوانم خیلی خیلی شاعرانه و زیباست . لذت میبرم
آیا ذهن بزرگتر است از
آنجه ذهن را ذهنیت بخشیده؟
آیا براهما بزرگتر است
آنچه او از او برخاسته؟...
من پاک گیج شده ام
آیا معبد بزرگتر است از
آنکه او به خداوند خدمت می کند؟
نظر لطفته سلامت باشی وقتت بخیر
بهشت یعنی یک موسیقی ملایم باشد
تو اینجا باشی
سرت روی پایم
دست راستم لای موهایت
و دست چپم در حال
نوشتن شعر
اما صبر کن...
من که چپ دست نیستم !
مهم نیست،
تا آنروز تمرین میکنم،
اولویت همیشه با موهای توست...!
آنا گاوالدا
از کتاب من او را دوست داشتم
سلام ببخشید دیر به دیر سر میزنم
ممنون ازتوووووووون
خخخ خواهش سر بزن خوشحال میشم از حضورتون خسته نباشی شما
نه شالی
نه کلاهی
نه چتری!
راست میگویند آدمی که برای همیشه میرود
هیچچیزش را جانمیگذارد
نه شالی، نه کلاهی، نه چتری
بگو
بگو چگونه تحمل کند این خانه زمستانی را
که از چمدان تو جامانده است؟
مرسی از حضور گرمت خوشحال شدم
گاهی باید رفت
وآنچه ماندنی ست را جا گذاشت
مثل یاد
مثل خاطره
مثل لبخند
......
سلام.متشکرم.
ممنونم
خیلی زیبا بود
دیگر بر کاغذ ابریشمین اشعار موزون نمی نویسم
و آنها را در قاب زرین نمی گیرم
زیرا
دیرگاهی است نغمه های جانسوز خویش را
بر خاک بیابان می نویسم
تا با دست باد به هر سو پراکنده شود
ولی اگر باد خط مرا با خود ببرد
روح سخنم را که بوی عشق می دهد
جایی نتواند بُرد
روزی می رسد که دلداده ای از این سرزمین بگذرد
و چون پا بر این خاک نهد
سراپا بلرزد و به خویش بگوید
پیش از من در اینجا عاشقی به یاد معشوقه
ناله سر داده
شاید مجنون به هوای لیلی نالیده
یا فرهاد در اینجا سر در خاک برده است
هر که هست
از خاکش بوی عشق برمیخیزد
و تربتش پیام وفا می دهد
تو نیز که بر بستر نرم آرمیده ای
وقتی که سخن آتشینم را از زبان نسیم صبا می شنوی
سراپا مرتعش خواهی شد و به خود خواهی گفت:
یارم برای من پیام عشق فرستاده
تو هم ای باد صبا
پیام مهر مرا به او برسان گوته
مرسی از حضورت
رویـــــــــا هایم را به سمسار دادم
پشت شیشه ی مغازه اش نوشت
کابوس هـــــــــــــــــــای عاشقانه
به قیمت جــــــــــــــــــــوانی
ممنون از لطفت ابجی
سلام وب خوبی داری اگه می خوای هروقت اپ کردم ومسابقه گذاشتم خبرت کنم توی وبم توی پست کسایی که می خوان خبر بشن بیاوبگو خوشحال میشم بیای[گل]
ممنون علاقه ای ب مسابقه ندارم دستت درد نکنه سر زدی
آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن…!
دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …
ممنون بابت حضور گرمتون
ساعت و عقربه را گرچه عقب هم بکشی
نتوانی که «زمان» را به عقب باز کشی
هر یک از لحظه ی عمرت چو طلا قدر بدان
تا که با رفتن آن حسرت و آهی نکشی
چقدر زیباست کسی رادوست بداریم
نه برای نیاز..
نه از روی اجبار..
و نه از روی تنهایی..
فقط برای اینکه "ارزش دوست داشتن" دارد
مرسی از نظرت
سلام
با افتخااار لینک شدی
ممنون ازحضورت
تشکر ابجی
مرسی ک لطف داری ابجی خوشحال شدم
تشکر