برای کفشی که
همیشه پایت را می زند
فرقی نمی کند
تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه
هرمسیری را با او
هم قدم شوی
باز هم
دست آخر
به تاولهای پایت می رسی
آدم ها هم بهکفشها بی شباهت نیستند
آدمی که همیشه آزارت میدهد
هیچ وقت نخواهد فهمید
تو چه دردی را تحمل کردی
تا با او همقدم باشی 
از دیگران شکایت نمی کنم بلکه خودم را تغییر میدهم،
چرا که کفش پوشیدن راحتتر از فرش کردن دنیاست.
عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته میکند!
هرداغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگرخام نمیشود..
ممنون ک سر زدی
جادارھ ●یادکنمـ● اَزکسایی که↘️
← ₡ زَمــــــــااانی₡ →
کنار♔مـــا♚بودنـ و⇜الان...
کنارمابودنـ↙️ ♡آرزوشونه♡..!!
مرسی از حضورت
☜ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮﺍﺳﺖ⇣
ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﺤــــــــــــــــــــــــــــﺾ ﺍﺳﺖ
ﺩﻟـــــــــ♡ ـــش ﮐﻪ ﻫﯿﭻ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧــﯿﺴـــــــــــــــــــــــــــﺖ
ﻭ ﻓﻘﻂ ﺯﻣﺎﻧﯽ سراغت را میگیرد ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧـــــــــــــــــــــــﺪﺍﺭﺩ!....♚
یگــر نــه به آشنــا بــودن ها می بالـــم،
و نه از غریـــب بودن ها گلــه می کنــم.
آدم هــا، از آنچــه فکـــر می کنند،
به هـــم نزدیــک ترند،
و از آنچــه نشــان می دهنــد، دورتــر...
ممنون ک محبت دارید
بـــــاز در کلبـــــه ی عشـــــــق، عکـــس تــــو مــرا ابری کرد
عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرد
گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری
گـــفتی نمیخواهـــی ببارم عشق، اما شعـر غریبی را که گفتم دوســــت داری؟
ممنون ک سر زدی
بـه خـودم میـگویـم: قـوی بــاش …
بـه خـودم میـگویـم : مهـم نیستــــ …
بـه خـودم شـکـ کـردن را مـی آمـوزمـ …
آیــا واقعـا ارزشـش را داشتــ یــا دارد ؟!
بـه خـودم میـگویـم : همیــشه وقتــ هستــ بـرای فرامـوش کـردن …
حداقـل بـه انـدازه بــاقـی مـانـده ی عــمرم …
ولـی تــه همـه ی ایــن هـا ایـن استـــ …
مـن غمگیـــنم …
وقتی تو بودی دلم چه آرامش غریبی داشت
و اینک بی تو دلم در جستجوی کوچه ایست که به باغ بپیوندد
بگو ای مسافر من
برای دیدنت از کدامین کوچه بیایم ؟
افسانه ها را رهــــــــا کن
دوری و دوستی کدام است؟؟؟؟
فاصله هایند که دوستی را میبلعند !!!
تـــــــــــو اگر نباشی
دیگری جایت را پر میکند....
به همین ســــــــــــادگی..
.....
سلام بهمن جان.پوزش بدلیل تاخیر درپاسخ.درگیر امتحاناتم بود.
سلام خواهش مرسی موفق باشید لطف دارید شما
یک غزل جدید و پیشکش به عاشقان:
برپا شده است در دل من خیمه ی غمی
جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی
بر سیل اشک خانه بناکرده ام ولی
این بیت سُست را نفروشم به عالمی
گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی
دستی به زلف دسته ی زنجیرزن بکش
آشفته ام میان صفوف منظّمی
می خوانی ام به حُکم روایات روشنی
می خواهمت مطابق آیات محکمی
ذی الحجّه اش درست به پایان نمی رسد
تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی ...
سلام و دروود
وقتی که دلی بشکست عالم همه غمبار است
جانها همه پژمرده جانها همه در نار است
در سینه ی هر انسان ، صد ابرِ پر از باران
صد بغض ترکیده ، صد دیده که خونبار است
رازی که نهان دارم گویم به سخن بشنو
بشکستِه دلم ،بغضم ، اشکم همه از یار است
بشکسته دلم دیگر حالی به بَرَم نَبوَد
یک سینه پر از ماتم جانی که چو بیمار است
گر رسم جهان باشد عاشق کشی و هجران
نفرین به مرام آن نفرین که ستمکار است
نفرین به کسی باید عاشق کند و مجنون
وآنگه بدهد غصّه این شیوه ی اغیار است
آصف همه امیدت بر درگه حق باشد
تا هست جهان بر پا عشق است که بیدار است
سلام تشکر
زندگی را چه علاجی که کنارم نیستی
همه را دارم و اما تو که یارم نیستی
سهم من بودن تو در نظرِ هر روزم
چه کنم با دلِ سنگٓت، پیِ کارم نیستی
آسمان دلِ من با رخِ تو روشن بود
حالی، مهتابِ دلم، در شبِ تارم نیستی
عشق تو حبس نموده دلِ من در قفسی
من ولی پای طنابم، دمِ دارم نیستی
من دیوانه به عشقت دل و دینم دادم
آه و حسرت که به فکرِ دلِ زارم نیستی..
مرسی ک سر زدی ممنونم
بیوفایی میکنی من هم تماشا میکنم
فرصتی تازه برای گریه پیدا میکنم
دوستت دارم... ولی میترسم از رسوا شدن
هرچه از زیباییت گفتند حاشا میکنم
من که یک لشکر حریفم نیست تسلیم توام
با رقیبان پیش چشمانت مدارا میکنم
هرچه از دنیا به دست آوردهام تا پیش از این
خرج عمر رفتهام از دار دنیا میکنم
سوختم چون شمع... اما ریشه ام را ساختم
خانهای دیگر بر این ویرانه برپا میکنم
از کنارم رفتهای اما به یادم ماندهاست
خاطراتی که دلم را خوش به آنها میکنم
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل من کودکی سبکسر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که میگفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد
سلام ... لایک
سلام ممنونم
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
مرسی از کامنت هات
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ
بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
فروغ فرخزاد
خیلی مقایسه جالبی بود لایکککک
ممنون نظر لطفتونه
سلام . واقعا حقیقی هست . ممنونم که به دیدنم اومدی و خوشحالم که دلنوشته مورد پسندت بود . سپاس
نظر لطفت شماس تشکر خواهش
لایککککککککک
خـــــــــــ♥ ــــــــدایــــــــــا !!!
از این به بــــعد بــــه مخلـــوقاتــــت
یـــــک متــــــــرجم ضمیمـــه کن ....
اینجـــا هیــچ کــس هیـــچ کـــس را
نمــــــیفهــــمـــــــــــد!!!!
نمی دانم چه حسی هست این عاشقی ؟
وقتی می نشینم ،
وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارم
وقتی صدایی می اید دوستت دارم ،
وقتی سکوت است دوستت دارم
چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای
ممنون از حضور شما