سلام
عیدت پساپس مبارک باشه و مرسی از اینکه تو دوران عید بهم سر زدی من تو دوران عید نیومدم سر وب ببخشید ک دیر جبران کردم و جواب کامنت دادم بازم ممنون سال خوبی داشته باشی
.
زندگی فردا نیست،
زندگی امروز است، زندگی قصه عشق است و امید،
صحنه ی غمها نیست.
به چه می اندیشی؟
نگرانی بیجاست،
عشق اینجا و تو اینجا و خدا هم اینجاست،
پای در راه گذار،
راهها منتظرند،
تا تو هر جا که بخواهی برسی،
پس رها باش و رها،
تا نماند قفسی.
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست !
مرا شاد میکند !
لبخند را به دنیایم هدیه میکند . . .
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم !
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز تو این دنیا دوست دارم !
سلام به پسر بسیار خوبم . آقا بهمن . چه پستهات عالین
موزیک وبت هم همینطور
با دلی روی زمین ریخته و پا خورده
ذهنم از خواندن احساس خودم جا خورده
هدف این نیست ،شما بوده و یا من باشم...
پشت این شعر پلاسیده و سرما خورده
مبلغ شاعری و عاشقی و رسوائی
مالیاتیست که بر زندگی ما خورده
آب ، باران و انار علم و ثروت _ آری _
حق آینده ساراست که ((دارا )) خورده!
چالشی نیست بر اندیشه او الا هو
واژه ای نیست بر این قافیه الا خورده
...
داور زندگی آفساید شما را گل زد
چه بنامیم ؟ زده ؟ شانس بد و یا خورده ؟
....
فتو شاپی شده تاریخ ولی می دانم
جسم عیسی ست که بر حجم چلیپا خورده ..
قوربونت مادربزرگ تشکر نظر لطفته
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام


عیدت پساپس مبارک باشه
و مرسی از اینکه تو دوران عید بهم سر زدی
من تو دوران عید نیومدم سر وب
ببخشید ک دیر جبران کردم و جواب کامنت دادم
بازم ممنون
سال خوبی داشته باشی
سلام . ممنون
.
زندگی فردا نیست،
زندگی امروز است، زندگی قصه عشق است و امید،
صحنه ی غمها نیست.
به چه می اندیشی؟
نگرانی بیجاست،
عشق اینجا و تو اینجا و خدا هم اینجاست،
پای در راه گذار،
راهها منتظرند،
تا تو هر جا که بخواهی برسی،
پس رها باش و رها،
تا نماند قفسی.
مرسی ک اومدی
هراس و حسرت و اندوه و یک خروار نفرین را...
چه مشکل می کشی بر دوش خود این بار سنگین را !
چه فریادی ست با لب های خاموشت؟ بگو با من!
بگو راحت شوی! سوزن بزن این زخم چرکین را
تو شاعر نیستی اما در آشوب تو می بینم
تپش های فروغ و بیقراری های سیمین را
تو چون قدّیسه ای پاک آمدی یک شب به دیدارم
رفو کردی به مژگان رخنه ی افتاده در دین را
چه بی ذوق است استادی که با صد خون دل آموخت
به انگشتان زیبای تو این نُت های غمگین را
اگر از حال و روز من بپرسی، سخت مأیوسم
که چشمانم نمی بینند چشم انداز پیشین را
توگویی رفته ام از خاطر آن روزهای خوب
توگویی برده ام از یاد، آن شب های شیرین را
تکانم داد این تقدیر، اما من نفهمیدم
شبیه مرده هایی که نمی فهمند تلقین را...
آرزو دارم نوروزی که پیش رو داری ،
آغاز روزهایی باشد که آرزو داری ...
مرسی
عکس پست خوشمله
ممنون نظر لطفتونه
لایک داری عالی بود
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست !
مرا شاد میکند !
لبخند را به دنیایم هدیه میکند . . .
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم !
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز تو این دنیا دوست دارم !
سلام ممنونم از حضورتون دوست عزیزم....

دلت تا کی به چشمم نسبت الحاد خواهد داد ؟
خیال تو سر من را کجا بر باد خواهد داد ؟
یقین دارم که روزی شیشه ی شفاف عمرم را
به دست سرنوشت – این کور مادر زاد – خواهد داد
و یا در یک شب تاریک در اوج جنون عشقت
به پشتم کوله بار سنگی فریاد خواهد داد
خدا یک روز می آید ز سمت ناکجا آباد
رموز عشق بازی را به انسان یاد خواهد داد
ویا یک روز خواهد برد از این جا دل ما را
به ما جغرافیایی بی حد و آزاد خواهد داد
مرسی از نظرت
آقا بهمن واقعا که هم پستتات و هم کامنتهات زیباست . ممنونم . ببخش که مثل تو طبعی به این لطیفی ندارم . امیدوارم که تو زندگی موفق باشی .همیشه ی همیشه
این شعر از رضا کیانی هست خیلی زیباست
چیزی نشد عاید بغیر از آه و افسوسم
از سرنوشت مبهم وتقدیر منحوسم
مانند آذربایجانم ؛ خسته و تنها
در معرض توپ و تفنگ لشگر روسم
دلواپس آینده ام اما بدون تو
از بازگشت روزهای خوب مأیوسم
...
با چشمهایی یخ زده از شعله ای کم سو
دلسرد و گرمِ رقص پاتیناژ فانوسم
تبریز در فصل زمستان سرد و بی روح است
وقتی نباشی در سکوت شهر می پوسم
دیوار زخمی ؛ قاب چوبی ؛ میخ ؛ من ؛ هر شب
عکسی خیالی را درون قاب می بوسم
راهی نمانده ... مرگ ! باور کردنش سخت است
شاید بریزم در غذای این غزل گو " سم "
ممنونم مادربزرگ گل تشکر خسته نباشی
سلام به پسر بسیار خوبم . آقا بهمن . چه پستهات عالین
موزیک وبت هم همینطور
با دلی روی زمین ریخته و پا خورده
ذهنم از خواندن احساس خودم جا خورده
هدف این نیست ،شما بوده و یا من باشم...
پشت این شعر پلاسیده و سرما خورده
مبلغ شاعری و عاشقی و رسوائی
مالیاتیست که بر زندگی ما خورده
آب ، باران و انار علم و ثروت _ آری _
حق آینده ساراست که ((دارا )) خورده!
چالشی نیست بر اندیشه او الا هو
واژه ای نیست بر این قافیه الا خورده
...
داور زندگی آفساید شما را گل زد
چه بنامیم ؟ زده ؟ شانس بد و یا خورده ؟
....
فتو شاپی شده تاریخ ولی می دانم
جسم عیسی ست که بر حجم چلیپا خورده ..
قوربونت مادربزرگ تشکر نظر لطفته