سلام به آقا بهمن . من خوشحال شدم وقتی کامنتتو دیدم چون احساس کردم حتما موفق شدی و سرت فارغ شده که اومدی به دیدن مادر . امیدوارم نتیجه ی زحماتت را همانطور که انتظار داری ببینی . در اینصورت بسیار خوشحال خواهم شد.
شوری ست که من با کرَم ِ عشق بسازم
ویـــــرانه ی دل در حرم ِ عشق بسازم
عادت شده دل بستن و بشکستن و تکرار
وقت ست کمـــــی با صنم ِ عشق بسازم
شاهین ِ خیالم به بلندای هوس نیست
از اوج به پــــای قدم ِ عشق بسازم
آن شاه نشین ِ شب ِ طولانیِ غم را
مستانه ، کنار ِ حشم ِ عشق بسازم
گل من ، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر.
مه من ، شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین.
گل باغ آشنایی ، گل من ، کجا شکفتی
که نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد؟
نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی خط آبی پیامی.
نه بنفشه یی،
نه جویی
نه نسیم گفت و گویی
نه کبوتران پیغام
نه باغ های روشن!
گل من ، میان گلهای کدام دشت خفتی؟
به کدام راه خواندی
به کدام راه رفتی؟
گل من
تو راز ما را به کدام دیو گفتی؟
که بریده ریشه مهر، شکسته شیشه ی دل.
منم این گیاه تنها
به گلی امید بسته.
همه شاخه ها شکسته.
به امیدها نشستیم و به یادها شکفتیم.
در آن سیاه منزل،
به هزار وعده ماندیم
به یک فریب خفتیم...
برایت رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود
برایت آرزو میکنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی
آنچه را که باید فراموش کنی
برایت شوق آرزو میکنم . آرامش آرزو میکنم
برایت آرزو میکنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
و با خنده ی کودکان
برایت آرزو میکنم دوام بیاوری
در رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار
بخصوص برایت آرزو میکنم که خودت باشی
می خواهمت،می دانی اما باورت نیست
فکری به جز نامهربانی در سرت نیست
دیگر شدی هر چند ، اما من همانم
آری همان شوری که در سر دیگرت نیست
من دوستت دارم تمام حرفم این است
حرفی که عمری گفتم اما باورت نیست
من آسمانی بی کران ، روحی بلندم
باور کن این کوتاهی از بال وپرت نیست
ای کاش درآغاز با من گفته بودی
وقتی توان آمدن تا آخرت … نیست
ا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ی شبانه با من است
برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست
رقص و مستی و ترانه با من است
گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه با من است
گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است
هر کسش گرفته دامن نیاز
ناز چشمش این میانه با من است
خواب نازت ای پری ز سر پرید
شب خوشت که شب فسانه با من است
لایک...
خسته نباشید ....
به زمین میزند قلم مویش را
خاطراتت را شستشو میدهد
بگذار پاییز را در چشم های تو بریزد
تا نگاهت
در آغوش بگیرد تنهاییم را
سلام به آقا بهمن . من خوشحال شدم وقتی کامنتتو دیدم چون احساس کردم حتما موفق شدی و سرت فارغ شده که اومدی به دیدن مادر . امیدوارم نتیجه ی زحماتت را همانطور که انتظار داری ببینی . در اینصورت بسیار خوشحال خواهم شد.
شوری ست که من با کرَم ِ عشق بسازم
ویـــــرانه ی دل در حرم ِ عشق بسازم
عادت شده دل بستن و بشکستن و تکرار
وقت ست کمـــــی با صنم ِ عشق بسازم
شاهین ِ خیالم به بلندای هوس نیست
از اوج به پــــای قدم ِ عشق بسازم
آن شاه نشین ِ شب ِ طولانیِ غم را
مستانه ، کنار ِ حشم ِ عشق بسازم
شب رخنه کنم، پرتو ِ مهتاب ببینم
روزم بـــه غم ِ متهم ِ عشق بسازم
سوداگری و همهمه ی طعنه نمایان
یک ســو فکنم با قلم ِ عشق بسازم
پـــایان ِ پشیمانی ِ پندار ِ پریشان
همسوی سفرهای غم ِ عشق بسازم
"دلشید" نیاورسخن ازجاذبه ی وصل
خاموش که دل را به نم ِ عشق بسازم
ممنون از محبتت
گل من ، پرنده ای باش و به باغ باد بگذر.
مه من ، شکوفه ای باش و به دشت آب بنشین.
گل باغ آشنایی ، گل من ، کجا شکفتی
که نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد؟
نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی خط آبی پیامی.
نه بنفشه یی،
نه جویی
نه نسیم گفت و گویی
نه کبوتران پیغام
نه باغ های روشن!
گل من ، میان گلهای کدام دشت خفتی؟
به کدام راه خواندی
به کدام راه رفتی؟
گل من
تو راز ما را به کدام دیو گفتی؟
که بریده ریشه مهر، شکسته شیشه ی دل.
منم این گیاه تنها
به گلی امید بسته.
همه شاخه ها شکسته.
به امیدها نشستیم و به یادها شکفتیم.
در آن سیاه منزل،
به هزار وعده ماندیم
به یک فریب خفتیم...
محمود مشرف تهرانی ( م.آزاد )
مرسی ک سر زدی
مثل موسیقی آرامى که خوابت مى کند
عشق مى ٱید به آسانى خرابت مى کند.
هر چه مى گویى که بگذر دورى از او بهتر است
فال حافظ باز با شعرى مجابت مى کند.
مى شکستى کاش با حرفى سکوتم را که گاه
خواهش یک شیشه را سنگى اجابت مى کند.
خمره خمره دردها را مى گذارم زیر خاک
دل نترس این خمره ها روزى شرابت مى کند.
زندگى بى عشق یا مردن به جرم عاشقى
قبر گاهى در دل تاریخ قابت مى کند
.............
موفق باشی بهمن جان در امتحاناتت
ممنون ازت لطف داری شما
برایت رویاهایی آرزو میکنم تمام نشدنی
و آرزوهایی پرشور
که از میانشان چندتایی برآورده شود
برایت آرزو میکنم که دوست داشته باشی
آنچه را که باید دوست بداری
و فراموش کنی
آنچه را که باید فراموش کنی
برایت شوق آرزو میکنم . آرامش آرزو میکنم
برایت آرزو میکنم که با آواز پرندگان بیدار شوی
و با خنده ی کودکان
برایت آرزو میکنم دوام بیاوری
در رکود، بی تفاوتی و ناپاکی روزگار
بخصوص برایت آرزو میکنم که خودت باشی
آقا بهمن از شما تلاش از ما دعا .
امیدوارم اولین کامنتت بعد از امتحاتات رضایتت باش .
دست علی پشت و پناهتان.
خدا به همراهت
مرسی خوش کلام ممنونم
می خواهمت،می دانی اما باورت نیست
فکری به جز نامهربانی در سرت نیست
دیگر شدی هر چند ، اما من همانم
آری همان شوری که در سر دیگرت نیست
من دوستت دارم تمام حرفم این است
حرفی که عمری گفتم اما باورت نیست
من آسمانی بی کران ، روحی بلندم
باور کن این کوتاهی از بال وپرت نیست
ای کاش درآغاز با من گفته بودی
وقتی توان آمدن تا آخرت … نیست
ا تو با منی زمانه با من است
بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشی و من چو باغ
شور و شوق صد جوانه با من است
یاد دلنشینت ای امید جان
هر کجا روم روانه با من است
ناز نوشخند صبح اگر توراست
شور گریه ی شبانه با من است
برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست
رقص و مستی و ترانه با من است
گفتمش مراد من به خنده گفت
لابه از تو و بهانه با من است
گفتمش من آن سمند سرکشم
خنده زد که تازیانه با من است
هر کسش گرفته دامن نیاز
ناز چشمش این میانه با من است
خواب نازت ای پری ز سر پرید
شب خوشت که شب فسانه با من است
چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین
گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین
بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست
یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین
مانده ام با آب چشم و آتش دل ، ساقیا
چاره ی کار مرا در آب آتشگون ببین
رشکت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار
ای گشوده دست یغمای خزان ، اکنون ببین
سایه دیگر کار چشم و دل گذشت از اشک و آه
تیغ هجران است اینجا ، موج موج خون ببین
چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین
گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین
بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست
یارب این صبر کم و آن محنت افزون ببین
مانده ام با آب چشم و آتش دل ، ساقیا
چاره ی کار مرا در آب آتشگون ببین
رشکت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار
ای گشوده دست یغمای خزان ، اکنون ببین
سایه دیگر کار چشم و دل گذشت از اشک و آه
تیغ هجران است اینجا ، موج موج خون ببین
پشــت این بغــض سنــگین..
بیــدی نشـــسته بــود
کــه خیــال میـــــــــــکرد با ایــن بــاد هــا نمـــی لرزد…
مرسی بابت کامنتهای زیبا تون
ساز گریه را کوک کن
و بنواز این ترانه ی جاری در تک تک لحظات زندگی ات را
تو زاده ی اشکی
چونان که تا متولد شدی اولین زمزمه ی عاشقانه ی زندگی ات شد
و خواهی مُرد
حال آنکه تو را با چشمانی بارانی بدرقه خواهند نمود
سلام بهمن جان ... خواهش میکنم عزیز ... امیدوارم همیشه و در همه حال موفق و پیروز باشی [گل][لبخند]
ممنون مرسی لطف داری شما
در عشق باید
درد دوری کشید
غم یار خورد
ترس رقیب داشت
و زیر بار این همه له شد،
خوشه ی دست نخورده ی انگور زیباست
اما مست نمی کند... !
مژگان عباسلو
ﯾﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ
ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺴﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﯾﺦ ﮐﺮﺩﻩ ﯼ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ
ﺩﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ
ﻭ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﻗﻨﺪ ﻭ ﺷﮑﻼﺗﯽ
ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻕ ﻫﯿﭻ ﻃﺒﻌﯽ ﺧﻮﺵ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺑﮕﺬﺭﺩ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻣﺜﻞ ﺁﺏِ ﺗﻨﮓِ ﻣﺎﻫﯽ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﻗﺘﺶ ﻋﻮﺽ ﻧﺸﻮﺩ
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﻢ، ﻣﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
ﻗﺪﺭ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ
ﺯﻧﺪﮔﻲ _ﻣﻨﺘﻈﺮ _ ﻫﻴﭻﻛﺲ _ نمی ماند ..
موفق باشید ...
ممنونم
ﻟﺤﻈﻪای ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎش، ﺗﺎ از آن ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺮوﻳﻢ ﺗﺎ ﮔﻞ
ﻛـﻪ ﺑـﺒـﻨـﺪم از ﻧـﮕـﺎه ﺗـﻮ ﺑـﻪ ﻫـﺮ ﺳـﺘـﺎره ﭘـﻞ
ﻟﺤﻈﻪای ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎش، ﺗﺎ ﻛﻪ از ﺗﻮ ﻧﻔﺴﻲ ﺗﺎزه ﻛﻨﻢ
ﺗـﺎ از آن ﻟـﺤـﻈـﻪی ﺑـﺎ ﺗـﻮ، ﺳـﻔـﺮ آﻏـﺎز ﻛـﻨﻢ
ﺳـﻔﺮی ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑـﻴﺸﻪﻫﺎی ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﺧﻴﺎل
ﺗﺎ ﺑﻪ دروازهﻫﺎی ﺷﻬﺮ آرزوﻫﺎی ﻣﺤﺎل
ﺳﻔﺮی در ﺧﻢ و ﭘﻴﭻ ﮔﺬر ﺳﺘﺎرهﻫﺎ
از ﻣﻴﻮن دﺷﺖ ﭘﺮ ﺧﺎﻃﺮهی ﺗﺮاﻧﻪﻫﺎ
ﻟﺤﻈﻪای ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎش
ﻟﺤﻈﻪای ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎش
سلام داداش بهمن خوبی؟امیدوارم تو امتحاناتت موفق باشی و همشو خوب بدی.منم از 19 دی امتحانام شروع میشن.از الان دارم میخونم
مرسی تشکر