تو را می خواهم
برای پنجاه سالگی
شصت سالگی
هفتاد سالگی
تو را می خواهم
برای خانه ای که تنهاییم
تو را می خواهم برای چای عصرانه
تلفن هایی که می زنند
و جواب نمی دهیم
تو را می خواهم برای تنهایی
تو را می خواهم وقتی باران است
برای راهپیمایی آهسته ی دوتایی
نیمکت های سراسر پارک های شهر
برای پنجره ی بسته
و وقتی سرما بیداد می کند
تو را می خواهم
برای پرسه زدن های شب عید
نشان کردن یک جفت ماهی قرمز
تو را می خواهم
برای صبح
برای ظهر
برای شب
برای همه ی عمر
آرام باش …
و بی هیچ عجله ای ،
از سفر زندگی خود ، هم اکنون لذت ببر …
و برای کسانی که در زندگیت هستند ، وقت بگذار ،
چراکه آنها همیشه حضور نخواهند داشت … !
وای باران، باران،
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تورا خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای، باران، باران،
پر مرغان نگاهم را شست
خواب، رویای فراموشیهاست
خواب را دریابم،
که در آن دولت خاموشیهاست.
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من میگوید
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار، سحر نزدیک است
...
حقیقت ندارد
زمانی که انسان پیر میشود
از رویاهایش دست میکشد
بلکه انسان زمانی که
از رویاهایش دست میکشد
پیر میشود...
............
سلام بهمن جان.متاسفانه فرصت نمیکنم.در اولین فرصت چشم
سلام مرسی ک سر زدی بالاخره
میرم از یادت اما بدون به خدا من یاری ندارم
تنها یه گوشه من دیگه نایی ندارم، نایی ندارم، بمون کنارم
گفتم نمی تونم بی تو بمونم
نوشتم جزء تو از کی بخونم
عشق منو تو باور نکردی
فهمیدم دیگه با من سردی
آروم آروم دل من خسته نشست
آروم آروم دل من از عشق شکست
آروم آروم سکوت مبهم دل من
همراه بغض ترانه هام شکست
آروم آروم دل من خسته نشست
آروم آروم دل من از عشق شکست
آروم آروم سکوت مبهم دل من
همراه بغض ترانه هام شکست
میرم از یادت اما بدون به خدا من یاری ندارم
تنها یه گوشه من دیگه نایی ندارم، نایی ندارم، بمون کنارم
ساده گذشتی هنوزم باورش خدا برام محاله
رفتن اون انگار واسم یه جور خیاله ،یه جور خیاله ،یه جور خیاله
آروم آروم دل من خسته نشست
آروم آروم دل من از عشق شکست
آروم آروم سکوت مبهم دل من
همراه بغض ترانه هام شکست
آروم آروم دل من خسته نشست
آروم آروم دل من از عشق شکست
آروم آروم سکوت مبهم دل من
همراه بغض ترانه هام شکست آروم آروم
جــای تعجبــ ـــ ندارد کــه گـاهـی ...
نــوشتــه هــایـم غمگیننــد !!
و خــودم غمگیــن تــر از آنهـ ــا
دیگــر حتـ ـی حـوصله جنگیــدن بــا خــاطـراتـ ـم را هــم نـدارم ...
تــوانش را نیــ ـز !!
راستــی !! اگــر همیــن دلخوشـی لعنتـ ـی هــم نبــود ...
دیگــر تنهـ ـایی و خلـوتــ ـــ بــرایــم چــه مفهـومـی داشتــ ــــ ...!!
مرسی ک لطف داری
جای من خالی است
جای من در عشق
جای من در لحظه های بی دریغ اولین دیدار
جای من در شوق تابستانی آن چشم
جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می گفت
جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت
جای من خالی است
من کجا گم کرده ام آهنگ باران را!؟
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم!؟...
اپمممممممممم
آدم ها آرام آرام پیر نمیشوند
آدم ها در یک لحظه
با یک تلفن...
با یک جمله ...
با یک نگاه...
با یک اتفاق...
با یک نیامدن...
بایک دیر رسیدن...
بایک "باید برویم"
وبایک "تمام کنیم"
پیر میشوند
آدم ها را لحظه ها پیر نمیکنند
آدم ها را آدم ها پیر می کنند...!!
مرسی از کامنت هاتون
حرف دلــــــــــه خودمه پس گــــــــــوش کــــــــــن!!!⇩⇩↯⇩ مــــــــــن خیــــــــــلی تغییرکردم خیــــــــــلی.... دیگہ واســــــــــہ نبودن کسی گریــــــــــہ نمیکنــــــــــم! دیگہ به عشق دیدن کسی بیرون نمیــــــــــرم! دیگہ خندیدن بلدنیستم فقط اروم میشینم یه گوشه ونــــــــــگاه میکنم! دیگہ شوخی نمیکنم دیگہ دنبال متن عاشقانہ نیستم دیگہ انلاین بودن کسی روچک نمیکنم! دیگہ نگران کسی نمیشم! دیگه منتظر پی ام نیستم! بــــــــــدنشدم نــــــــــہ فقط خســــــــــتم .... مــــــــــرگ احســــــــــاســـــــــم مبــــــــــارڪ.... تو باعثش بودی ،نمیبخشمت....