*_ ساده و بی ریا _*

*_ ساده و بی ریا _*

بهمن هادی پور هستم مدیر وبلاگ
*_ ساده و بی ریا _*

*_ ساده و بی ریا _*

بهمن هادی پور هستم مدیر وبلاگ

 تا به کی ، این دل دیوانه ، به تو رو بزند ؟
عشق ، در پای تو افتاده ، و زانو بزند ؟

چشم من ، منتظر دیدن تو باشد و اشک !
روز و شب ، راه تو را یکسره ، جارو بزند !

ذکر خیرت ، همه جا هست ، شنیدم صیاد !
دیده چشمان تو و ، رفته که آهو بزند

شاپرک مست شده ، دور شما می گردد !
آمده پیش تو زنبور ، که کندو بزند !

زودتر ، با دل دیوانه ی من ، راه بیا !
ترسم این است ، کسی دست به جادو بزند !

لطف کن ، با خبر آمدنت ، شادم کن !
تا به کی لشگر غم ، در دلم اردو بزند ؟؟                                                                                                                                                                                                                          
نظرات 31 + ارسال نظر
زهره دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 11:47

فوق العاده زیبا بود ممنون از حسن انتخابتون

ممنون ک لطف داری ب وبم

دریا چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 11:13 http://darya-z-e.mihanblog.com/

سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری است
که این شگفت ترین نوع خویشتن داری است
تمام روز ، اگر بی تفاوتم ؛ اما
شبم قرین شکنجه ، دچار بیداری است
رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیز
به جز من و تو و عشق من و تو ، تکراری است
مرا ببخش ! بدی کرده ام به تو، گاهی
کمال عشق ، جنون است و دیگرآزاری است
مرا ببخش اگر لحظه هایم آبی نیست
ببخش اگر نفسم ، سرد و زرد و زنگاری است
بهشت من ! به نسیم تبسمی دریاب
جهانِ جهنم ما را ، که غرق بیزاری است حسین منزوی
.............................................

ممنون ک اومدی

دریا چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 11:10 http://darya-z-e.mihanblog.com/

ز غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟
بی رنگ تر از نقطۀ موهومی بود
این دایرۀ کبود ، اگر عشق نبود
از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟
در سینۀ هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود ؟ قیصر امین پور
..................................................

دریا چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 10:59 http://darya-z-e.mihanblog.com/

گاهی خدا برایت همه پنجره ها را می بندد

و همه درها را قفل میکند….

زیباست اگر فکر کنی آن بیرون هوا طوفانیست،

و خدا در حال مراقبت از توست…
..................................................

دریا چهارشنبه 13 آبان 1394 ساعت 10:56 http://darya-z-e.mihanblog.com/

تنها کسی که قلبت را نخواهد شکست؛

همان کسی است که آن را ساخته است؛

پس همیشه فقط به خدا تکیه کن ...
.........................................................

لیلی سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 22:55 http://lovelyrain91.mihanblog.com

رفتن که بهانه نمیخواهد ،
یک چمدان میخواهد از دلخوریهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشیهاى انکار شده ...
رفتن که بهانه نمیخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هیچ بى چمدان هم میروى !

"ماندن" !

ماندن اما بهانه مى خواهد ،
دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى،
دوستت دارمهایى که مى شنوى اما باور نمى کنى،
یک فنجان چاى، بوى عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین ...

وقتى بخواهى بمانى ،
حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم میمانى ...
میمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بینى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت !

آرى ،
آمدن دلیل مى خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هیچکدام ... !!!



آپم و منتظر حضور گرمتون

چشم سر میزنم

bahar777999 سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 13:58 http://bahar777999.mihanblog.com/

لینک شدی است....:)

ممنون از شما

مهناز سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 11:17 http://delneveshteyemanoto.mihanblog.com/

سلام...
لینک شدین...

ممنون

سلاااااااااااااااام

دلبری نادیده بر قلبم شده فرمانروا
نرم نرمک دل به او بستم نمیدانم چرا

با پیامی دل زمن برد آن صبای صبح خیز
با محبت کرد قلبم را به عشقش مبتلا

من نبودم اهل تسبیح و روایت لیکن او
کرده شیدای حدیث و معرفت قلب مرا

شعرهایم ناقص و بی ارزشند و کم فروغ
میکند تایید و میگوید به شعرم مرحبا

گر کسی پرسد زمن از او چه میدانی؟ بگو
گویمش مجنون اشعار من است آن با صفا

آرزومندم بگیرم تنگ در آغوش خویش
تانگردد بعد ازاین دین ودلی از هم جدا

ای رفیقان طریقت چند ماهی می شود
دلبری نادیده بر قلبم شده فرمانروا!


مرسی از حضورت خسته نباشی

گیتی رسائی دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 21:47 http://gitoly.ir

گر گناه وزن داشت؛ هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد، خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند، و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم.

دکتر شریعتی

ممنون از لطفت ک سر زدی

گیتی رسائی دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 21:46 http://gitoly.ir

همه چیز در حد عالی . پست و تصاویر و خصوصا متن زیبائی که برام گذاشتی . خیلی خوشحال هستم از اینکه به دیدنم میای با اینهمه ذوق و اینهمه پشتکار . نوشته های شما من رو به آینده جوانان خوشبین میکند . یک احساس خوب دارم . از شعور و قهم شما لذت میبرم
بازم مرسی

خیلی ممنونم ابجی لطف داری دست شما درد نکنه ک وقت میزاری سر میزنی

لیلی دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 21:28 http://lovelyrain91.mihanblog.com

متشکرم از محبتت من هم لینکت کردم با احترام ..

: ممنونم ابجی خسته نباشی

هانیه دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 21:28 http://sedayepayekhaterat.persianblog.ir

ای کاش می شد آنقدر خوب بود که فرصت خوب بودن رو از دیگران گرفت ... و ای کاش می شد آنقدر از بدیها دور می شدیم ... که دیگر هیچ گاه دست نازیبای بدیها ، به ما نمی رسید ... در راه متعالی شدن ، شرط اول قدم آنست که باران باشیم ... باران با سخاوتی که ، هم بر کویر می بارد و هم در دشت سرسبز آری اینگونه می توان بهتر زیست ... عاشق تر ماند ، شاعرتر شد و در نهایت جاوانه شد ....

لیلی دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 21:21 http://lovelyrain91.mihanblog.com

سلام ... پستاتون عالیه ... موفق باشید

لطف داری شما

لیلی دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 21:20 http://lovelyrain91.mihanblog.com

نگارم رفتنت دیوانه ام کرد...
هوای دیدنت پروانه ام کرد...

شدم آواره تا یابم نشانت...
هوای هجر تو بی خانه ام کرد...

دلم می از نگاهت نوش می کرد...
فراقت راهی میخانه ام کرد...

نگشتم مست هرگز از شرابی...
می چشمان تو مستانه ام کرد...

رفیقم عشق بود و خاطراتت...
جدایی همدم پیمانه ام کرد...

دلم آباد بود از وصلت ای یار...
ولی هجران تو ویرانه ام کرد...

به عاشق گفت عاقل کس شناسی؟
بگفت او از همه بیگانه ام کرد...

مر30 از حضورت

مهناز دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 18:52 http://delneveshteyemanoto.mihanblog.com/

خداوندا ارامشی عطا فرما ...
تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم نغییر دهم ...
شهامتی که ...
تغییر دهم آنچه را که می توانم...
و د انشی که ...
تفاوت این دو را بدانم....

مرسی از نظر زیبات

فرنگیس دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 17:43 hhttp://farangisbahar14.persianblog.ir/

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور شصت سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که ، وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش
سلام متشکرم ممنونم از حضورت [گل][گل][لبخند]

سلام ممنونم از شما ابجی

Love Barren عشق بی ثمر✅ دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 17:09 http://love-barren.mihanblog.com/

ما آدما همیشه
صداهاى بلند رو میشنویم،
پر رنگ ها رو میبینیم و کارهاى سختو دوست داریم
غافل از اینکه خوبها آسون میان،
بى رنگ میمونن و بى صدامیرن

ممنون ک سر زدی

Love Barren عشق بی ثمر✅ دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 17:09 http://love-barren.mihanblog.com/

پرسید کدام راه نزدیک تر است؟
گفتم به کجا ؟
گفت به خلوتگه دوست
گفتم :تو مگر،فاصله ای میبینی
بین آنکس که دل ما همه منزلگه اوست

❤zahra❤ دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 17:03 http://me-you1128.mihanblog.com

مراقب آدمهای "آرام" زندگیتان باشید،
آنهایی که "گوش" میدهند،
دیرتر "غمگین" میشوند،
"سخت عصبانی" میشوند،
طولانی "دوستتان" دارند،
کم "عاشق" میشوند،
"مهربانی" را بلدند،"حواسشان" به شماست، ...
"درد" را به "جان" میگیرند تا شما را "نرنجانند"،...
آنها همانهایی هستند که اگر "دلشان بشکند"!
دیگر"نیستند"!
نه اینکه "کم" باشند
دیگر "نیستند. . .

قشنگ بود نظرت ممنون

شادی دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 16:08 http://shadi-shadi.blogsky.com

انسان ها زود پشیمان می شوند…. گاه از گفته هایشان
گاه از نگفته هایشان
اما سراغ ندارم کسی را
که از" لبخند زدن " پشیمان شده باشد…!
خوشا به حال آنانی که خوب میدانند ،
" لبخند زدن "منطقی ترین گفت و گوی عاشقانه است…..
زندگیتان سرشار، از لبخند .

مرسی از شما

shabnam دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 15:06 http://lovely-girl16.blogfa.com

من از شب ها ی تاریک بدون ماه می ترسم نه از شیر و پلنگ، ازاین همه روباه می ترسم مرا از جنگ رو در روی درمیدان گریزی نیست ولی ازدوستان آب زیر کاه می ترسم من از صد دشمن دانای لا مذهب نمی ترسم ولی از زاهد بی عقل ناآگاه می ترسم پی گم گشته ام در چاه نادانی نمی گردم اصولأ من نمی دانم چرا از چاه می ترسم اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید، اما نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم من از نفرین یک مظلوم، از یک آهمی ترسم من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی اگر افتد به دست آدم خود خواه می ترسم مرا از داریوش و کوروش و این جمله باکی نیست من از قداره بندان مرید شاه می ترسم نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان، اما ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم چو " کیوان " بر مدار خویش می گردم ولی گاهی از این سنگ شهاب و حاجی گمراه می ترسم

ممنونم از اینکه سر زدی

دوست عجب امنیت خوبی است
میتوانی با او خود خودت باشی
میتوانی دردهایت را-هرچند ناچیز هرچند گران-بی خجالت با او در میان بگذاری
از عاشقی هایت بگویی
از حماقت هایت
دوست انتخاب آزاد توست، اختیار توست
نامش را در شناسنامه ات نمی نویسند
نامت را در شناسنامه اش نمی نویسند
دوست عرف نیست، عادت نیست، معذوریت نیست، دوست از هر نسبتی مبراست.
دوست سایبان دلچسبى است تا خستگی ات را با او به فراموشی بسپاری...

زیبا

سلام بر آقا بهمن عزیز

روز خوش

رابــطه ی خــدا و انسان
چیـزی فراتر از عشق و عاشقی و معشوق و عاشقه
چـــرا که خدا خودش میگـــه
” ای بنده ی من “…
بنده کلمه ی مشتق از
بند+ ه = یعنی بند بند وجـــــود….
بـــند بنـــد وجــود خدا….!

سلام ممنونم از حضور شما

bahar777999 دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 14:46 http://bahar777999.mihanblog.com/

به زبان آه و دلتنگی سخن می گوید
و من از لحن سجده باران
به وقت آمدنت
یک افق آغوش و سکوتم
و از انعکاس لبانت
رنگین کمانی از خواب و رویا بر من می شُرد


خیـــلی وبت نازه ممنون....خسته نباشی

نظر لطفته ممنونم از شما

هانیه دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 14:44 http://sedayepayekhaterat.persianblog.ir

وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم وقتی کسی از صمیم قلبش صادقانه دوستمان دارد در برابرش مسئولیم در برابر اشکهایش شکستن غرورش لحظه های شکستن در تنهایی و لحظه های بی قراریش و اگر یادمان برود در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد آورد و این بار ما خود فراموش خواهیم شد و این قانون زندگیست ...! به قدرت عجیب این جمله " دوستت دارم "ایمان داشته باشیم پس به هر کسی این جمله رو نگیم و بدونیم که عشق قبل از هر چیز یعنی مسئولیت

قشنگ بود ممنون از حضورت

مهسا دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 14:38 http://mahsa1493.blogfacom

سلام ممنون عاقا بهمن

خوااهش از شما

یلـدا دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 14:29 http://shabhayerooshan.ir

تو شاهکار خالقی
تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی
هر چیز می خواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست
تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود
نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن
تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید
آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو
زنجیر را باور نکن



سلام... تشکر

سلام ممنون ک سر میزنی

فرنگیس دوشنبه 11 آبان 1394 ساعت 10:07 hhttp://farangisbahar14.persianblog.ir/

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
سلام بهمن جان ممنونم از لطفت

خواهش مرسی از شما ک سر میزنی

زهرا یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 22:44 http://zahra10000.mihanblog.com/

حقا که آدم احساسی هستی..

مرسی

باران یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت 13:33 http://0979401.blogfa.com

ــه جــــــــایی هستــــــ...
وقتــــــی رسیـــــدی :
نـه راه پـــس داری ..
نــه راه پیـــش...
همــــونجاستــــ کـه فقــــط یــه راه واستــــــ مونــــده :
اینــــــکه :
فــــــرمــــــون رو بـــــده دستـــــِ
اوســـا کریـــــــــم
و تــــو فقــــــط رکــــــــــــاب بــــــــزن..!
خـــودش میدونـــه چیکــــــار کنـــه ..!!!

ممنون ک اومدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد