-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 دی 1394 10:56
همــــه ماهــــــر شــــده انـــد..! یــــــک نفــــر هزاران نفـــر را بــا هــــم دوســـت دارد ! امـ ـــــــ ا مــــن … نـــــاشیــ ــــ ـانـــــه به یـــــک نفـــــــر د ل میــــبــــنـــــــدم هـــــــــزاران بــــــــار ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 دی 1394 12:47
یــڪــ بــار פֿـــــواب בیـــבטּ تــو ، بــه تــمــام عـمــر مـی ارزב . . . پــس نـگـو ، نـگـو کــہ رویـای בور از בسـتـرس، خــوش نـیـسـت . . . قـبـول نــבارم گـرچــہ بــہ ظـاهــر جـسـمــم خــستــہ استـــ ، ولـی בل בریـایـسـت تــاب و تـوانـش بـیــش از ایـنـهــاسـت ، בوسـتـــت בارم و تــاواטּ آטּ هــر چـــہ بـاشــــב ....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 آذر 1394 16:10
آخرین بازمانده ی من شاید کتابی باشد که در زیر و بم اوراقش گلبرگ های خشکیده ای از یاد تو روییده باشد...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 آذر 1394 18:45
حسادت می کنم آری ، حسادت زاده ی عشق است. به مژگان سیاه تو حسادت می کنم گاهی که عمری می نشیند خوش کنار ساحل چشمت کنار آبی روشن کنار چشم زیبایت که خود دریای شیرینی است حسادت می کنم آری حسادت کار دل باشد که حتی من به آن سایه که هر جا همرهت باشد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 آذر 1394 12:21
انسان ها زود پشیمان می شوند…. گاه از گفته هایشان گاه از نگفته هایشان اما سراغ ندارم کسی را که از" لبخند زدن " پشیمان شده باشد…! خوشا به حال آنانی که خوب میدانند ، " لبخند زدن "منطقی ترین گفت و گوی عاشقانه است….. تا میتوانی" لبخند " بزن
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 آذر 1394 14:12
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ که ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥِ ﺍﯾﻦ ﺧﺎنه ﺭﺍ! ﺍﺯ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯے که ﻣﻦ ﺩر ﺷﺐ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﯾﺎفته ﺍﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻭ ﺣﻀﻮﺭِ ﻧﻮﺭے کہ ﺧﻔﺘﮕﺎﻥ ﺭﺍ به ﻋﺸﻖ ﺑﯿﺪﺍﺭ مےﮐﻨﺪ... ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎﺷﺪ کہ ھر ﭘﻨﺠﺮﻩ، ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍے ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍے ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﺭﺍﻥِ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ! که این ﮐﻮچه ﭘﺮ از ﻋﻄﺮِ ﺩﯾﺪﺍﺭھ۔ا ے ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺳﺖ .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 آذر 1394 13:03
چه روزگار غریبی است شهر بوی تعفن نیرنگ گرفته آدمها حیواناتی هستند که لباس انسان به تن کرده اند هرچه بیشتر اعتماد میکنی بیشتر ضربه میخوری دوستیها بر اساس صلاح و نیاز روزمره تعریف میشود ودر یک جمله تنهایی بهترین سلاح برای آرامش است
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آذر 1394 21:36
تو نه #مهتاب و نه #خورشیدی و نه #دریایی تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی تو پر از حرمت #بارانی و چشمت خیس است حتم دارم که تو از پیش خدا می آیی مثل اشعار اهورایی باران پاکی و به اندازه ی لبخند خدا زیبایی خواستم وصف تو گویم همه در یک #رویا چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی مثل یک حادثه ی #عشق پر از ابهامی و گرفتار...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 آذر 1394 17:37
خورشید که رفت بیا چشم به راه آمدن توام،بیا، هر شب بیا از #ستاره ها نشان مرا بپرس از #مهتاب سراغ مرا بگیر از سکوت کهکشان ها ، زمزمه ی مهرجوی مرا با خود بشنو!... آن را که ما است، آن را که دو نیمه را یک سیب کرده است، آن که دو نیمه را یک خویش کرده است، دریاب!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 آذر 1394 11:47
بندناف را بریدند و گریستیم از ترس جدایی. اما رازش را نفهمیدیم. به مادر دل بستیم و روز اول مدرسه گریستیم و رازش را نفهمیدیم. به پدر دل بستیم و وقتی به آسمان رفت گریستیم و باز.... نفهمیدیم. به کیف صورتی گلدار... به دوچرخه آبی شبرنگ... بارها دل بستیم و از دست دادیم و شکستیم و باز نفهمیدیم. چقدر این درس "تنهایی"...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 آبان 1394 13:25
حضورت انکار می کند دلتنگی را تنهایی را حتی اگر در همین لحظه کنارم نباشی! حضورت انکار می کند پوچی را سکوت را حتی اگر خواب باشی! بودن تو معنا داده به هستی خورشید وام دار نگاه های پر نور توست و درخشش ستاره ها از برق چشم های توست! باران ساز رعد اش را با آهنگ دلت کوک کرده که هروقت دلت گرفت ببارد و برقش هم، همان نور امید...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 آبان 1394 00:10
تجربه ای تازه چیزی شبیه بیهوشی احساس سبک شدن حل شدن در فضا حسی شبیه پرواز وبهوش آمدن حس تلخ حضور درد فشار تپشهای نامنظم سرما سرما و سرما و چشمانی مضطرب صدایی آشفته که پشت گوشی ملتماسانه بودنت را میجوید جسمی سرد و یخ زده که توانی برای ماندن ندارد بو
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آبان 1394 00:41
بی تو بی خودم بی حضورعشق سخت گریسته ام رغبت عجیبیدارم به دیوانه شدن رغبت عجیبی به بیراهه زدن دوست دارم دستهایم را روی سینه ام روی امن ترین جای بدنم بگذارم و برای همیشه بخوابم خواب خواب خوابی برای نبودن
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 آبان 1394 19:28
نمی خواهم نه بهشت را و نه اردیبهشت را سیب را می چینم و با تو به زمین می آیم تا به دور از چشم های شیطان دوستت بدارم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 آبان 1394 15:20
به تاراج برده ای تمام حواسم را... می خندم تویی... می گریم تویی... می خوابم تویی... انگار نقاشی ات را پشت پلکم کشیده اند...!! اکنون..... برایت مینوسیم.... کاش میفهمیدی... دلتنگی سخت است... ویران کرده ای .. من آباد را....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 آبان 1394 15:56
بعضے وقت ها یڪی یہ طوری مے سوزونتت ڪه هزار نفر نمیتونن خاموشت ڪنن بعضے وقت ها یڪی طورے خاموشت میڪنه ڪہ هزار نفر نمیتونن روشنت ڪنن. زمانہ ایست ڪه خیلے چیزها آنطورے ڪه بود یا باید باشد نیست یہ چیزایے.... یہ حسایے.... یہ وقتایے... یہ ادمایے... یہ لحظه هایے....رو تو زندگیمون گم میڪنیم ڪه دیگہ هیچ وقت پیداشون نمیڪنیم.......
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 آبان 1394 23:56
#عشق گاهی آسمانی است، گاهی زمینی و گاهی هم زیرزمینی.. #عشق گاهی پاک است، گاهی ناپاک و گاهی لجنی.. #عشق گاهی مردانه است، گاهی زنانه و البته، گاهی بچگانه..! #عشق گاهی در زمین نمیگنجد و گاهی در یک جیب هم جا میشود.. #عشق گاهی مژه برداشتن از روی گونه است و گاهی سیلی.. #عشق گاهی به سفر میانجامد و گاهی به تخت بیمارستان.....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 آبان 1394 14:17
به باران ســـــپرده ام وقت آمدنت … هـــوای کوچه را داشته باشد ، گوشـــم به زنگ در است … مــــبادا آهســـته بیایی ، تــــو این روزها برای مــــــــن حکم باران داری درست در وسط کویر !! همان قدر زندگـــی بخش هـــمان_قدر_محــــال … ❤ ❤❤❤❤❤
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 آبان 1394 12:57
عاشقـانه هایم فقط برای یـک نفر معنا پیدامیکند. تک نفـــری که تکـ آس قلبم است و پادشاهــی میکند برای خودش و من فقط مثل سربـــازی وظـیـفــه شـنـــاس اطاعت کردنش را بلدم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آبان 1394 13:25
تا به کی ، این دل دیوانه ، به تو رو بزند ؟ عشق ، در پای تو افتاده ، و زانو بزند ؟ چشم من ، منتظر دیدن تو باشد و اشک ! روز و شب ، راه تو را یکسره ، جارو بزند ! ذکر خیرت ، همه جا هست ، شنیدم صیاد ! دیده چشمان تو و ، رفته که آهو بزند شاپرک مست شده ، دور شما می گردد ! آمده پیش تو زنبور ، که کندو بزند ! زودتر ، با دل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 آبان 1394 16:22
حواست باشد بانو اگر به مردی بیش ازحد بها دهی دیگر برای داشتنت تلاش نمی کند نگاهش سرد می شود کلامش بی روح دستانش یخ زده حرف هایش بوی دل مردگی می گیرد و آغوشش بوی هوس..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 آبان 1394 13:59
ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺣﮑﻢ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﮕﻮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺍﺕ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻨﺪ ﺗﺤﻘﯿﺮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺣﻘﯿﺮﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهر 1394 21:20
رنگ ها رنگ #خزان است بیا برگردیم/ این #سفر بار گران است بیا برگردیم/ صحبت از جایزه و ملک ری و گندم بود/ #خواهرت دل نگران است بیا برگردیم/ چشم شوری به #علی_اکبرتان خیره شده/ قصه ی مرگ #جوان است بیا برگردیم/ صحبت از دیده ی دریایی #عباس شده/ #تیرها بین کمان است بیا برگردیم/ ساربان خیره شده بر خَم انگشتری ات/ خنجرش نقره...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مهر 1394 00:35
شب چهارم محرم شب یاد فرزندان حضرت زینب است(عون وجعفر) وقت رزم نوگلان زینب است حضرت ارباب در تاب وتب است گفت خواهر جان عذابم میکنی از خجالت خوب ابم میکنی گفت زینب: کودکانم جان نثاران تواند کوچک اما جزو یاران تواند میدهم سوگند بر جان رسول برگ سبز خواهرت را کن قبول السلام علی الحسین وعلی اولا دالحسین وعلی اصحاب الحسین
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 مهر 1394 21:24
ما تشنه عشقیم و شنیدیم که گفتند... رفع عطش عشق فقط نام حسین است !!! فرا رسیدن ماه محرم 1394 را به تمام شیعیان تسلیت عرض میکنم اجرتون با آقا امام حسین (ع)
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 مهر 1394 16:40
من دلم پیش کسی نیست، خیالت راحت منم و یک دل دیوانه خاطر خواهت باز فکرت به کجاها نکشیدست عزیز؟ کوچه جا پای مرا،بی تو ندیدست عزیز میشود جز تو دلم پیش کسی گیر کند؟ نکند عقل تو را اینهمه درگیر کند!... بخدا اینهمه تحقیر شدن حقم نیست خوار هم میشوم اما گل من ،حقم نیست دست بردار،من از این فاصله ها میترسم مشکلم حل نشد ازمساله...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 19 مهر 1394 13:11
در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند بچه ها نمی توانند بـــــزرگ شوند ! شایـد قــــــد بکشند ، اما بال و پـــــر نخواهند گرفت ! ﻣﻴﺪﻭﻧید ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻪ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ و چهار ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ و ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ خونه یعنى احترام و درک متقابل ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 مهر 1394 00:36
پیشـــــانیش را ببـــــوسیـد قربـاڹ صدقـــــه اش بـــــرویـد ﻣــــــــــﺎدر را میگویـم... گاهے هـــــم براۍ مـــــادر ﻣــــــــــﺎدرۍ ڪنید♥♥♥
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 مهر 1394 00:00
ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻱ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ؟ !!!!! ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ! ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ... ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ... ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 مهر 1394 00:03
یه شبایى تو زندگى هست که وقتى دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنى به چیزایى میرسى که نمیدونى تقدیرت بوده یا تقصیرت... به ادمایى میرسى که نمیدونى دردن یا همدرد... به لحظه هایى میرسى که هضمش واسه دل کوچیکت سخته و به دردایى میرسى که براى سن و سالت بزرگه... به ارزوهایى که توهم شد... رویاهایى که گذشت.... به چیزایى که حقت بود اما...